پیوند عشق ماپیوند عشق ما، تا این لحظه: 9 سال و 20 روز سن داره
مامان نسیممامان نسیم، تا این لحظه: 34 سال و 4 ماه و 19 روز سن داره
بابا امیربابا امیر، تا این لحظه: 35 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره
ایلیا طلای ماایلیا طلای ما، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره

پسر طلای مامان و بابا

سونوی سه بعدی پسر طلای مامان

مامانی اومدم دوباره برات بنویسم برات از این روزای تو عزیزدلم پسر نازم لگدات این روزا خیلی بیشتر شده با حساب خودم امروز رفتیم توی 26 هفته و فقط 14 هفته مونده تا دیدنت و لمس کردن تا اینکه بگیرمت تو بغلم و وجودم سرمست از بوی بدنت بشه یکی یدونم بعد از آزمایش قند چهارشنبه ش رفتیم برای گرفتن جواب و نشون دادن به دکتر توی مطب دکتر نزدیک سه ساعتی معطل شدیم ... برای من که بد نگذشت چون با مامانایی مثل خودم همش حرف زدیم فقط بابایی تنهای توی سالن نشسته بود وقتی نوبتم شد و رفتم داخل دکتر برام بازم صدای قلبت رو گذاشت و چقدر این صدا بهم انرژی داد خدارو شکر گفت هیچ مشکلی ندارم و آزمایش قندم و ادرارم عالیه ... ایشالله که تا آخر این ...
9 اسفند 1394

آزمایش قند خون

دوشنبه اول صبح با بابایی رفتیم آزمایشگاه وچون بابایی کلاس داشت من رو رشوند و خودش رفت به کلاسش برسه و اونجا من و تو توی دلم تنها نشسته بودیم تا نوبتمون بشه یه باز ازم خون گرفتن و بعد باید میرفتم برای ازمایش ادرار ... بعد از اون هم باید دوتا پودر بر میداشتم  هر کدوم رو تو لیوان خالی میکردم و میخوردم از همه شنیده بودم که پودره بدمزه ست ولی وقتی داشتم میریختمش تو لیوان از بوش هوس کرده بودم زود بخورم فک کنم تو دلت میخواست جیگر مامان شربت رو با یه اشتهای فراوون خوردم اینقدر بهم لذت داد که نگو جیگرم بعد از اون هم یک ساعت یک ساعت آزمایش داشتم یعنی 8:25 که اولی رو داده بودم و ناشتا بود بعد 9.25 بعد 10.25 و بعد هم 11.25 ی...
1 اسفند 1394
1